بسم الله الرحمن الرحیم
حجتالاسلاموالمسلمین میرباقری
1394/08/10
معیت با صادقین
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقینَ (توبه، 119)
در این آیه سفارش شده است که تقوای الهی داشته باشید و همچنین با صادقین باشید. بحث اول اینکه صادقین چه کسانی هستند؟ طبق آیهی شریفهی «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا» (احزاب، 23) صادقین کسانی هستند که عهدهایشان را با خدا نقض نکردند. به ما گفتهشده است که با صادقین که همان ائمهی اطهار هستند، همراه باشید. اولاً باید توجه داشته باشیم که امام ما همیشه با ما هست. «وَ هُوَ مَعَکُمْ أَینَما کُنْتُمْ» (حدید، 4) او با ما هست که ما هستیم و اگر با ما نباشد ما هیچیم. این معیت قیّومیه است. یعنی نگهدار ماست. از طرف دیگر اینکه ما باید با خدا باشیم، به این معنا است که همراهی ما با خدای متعال به معنی همراهی ظلّی است. امام هم به این منظور که اسم اعظم الهی است همان رابطه را که ما نسبت به او داریم او نسبت به خدا دارد. با امام بودن یعنی سایه ی امام بودن. با امام بودن به این معنی نیست که امام یک نفر باشد و ما هم جدای از او یک نفر باشیم بلکه به معنای سایه ی امام بودن است.
اولین قدم در دوری از خدا، با خود بودن است، یعنی انسان خودش را فقط ببیند و هنگامیکه از خودش فاصله بگیرد میتواند همیشه با خدا باشد تا زمانی که در خودش سیر میکند و غور میکند با خدا نیست. این معیت یک معیت جامع است. یعنی این گوه نیست که اگر میخواهیم با خدا باشیم فکر جایی، گوش جایی، رأیمان، قلبمان هرکدام جایی باشند، بلکه معیار ما و ترازوی ما باید امام باشد. کسی که باعقل خودش میزان میکند، اگر به خدا وصل باشد میتواند با خدا باشد.شیطان میگوید: قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ (ص، 76) نمی گوید تو من را خلق نکردی بلکه او میگوید آتش که من از آن آفریدی و آدم را از خاک، بهتر است او باعقل خودش میسنجید و میگفت که آتش از خاک بهتر است درحالیکه هر دو را مخلوق میداند ولی یکی را بر دیگری برتری میدهد. این ترازویی که برخی مانند شیطان انتخاب میکنند، ما را از امام جدا میکند. با امام بودن یعنی همهی قوای انسان با خدا باشد، قلب، فکر، دل انسان همه با خدا باشد. یَا بنَ امیرِالمُؤمنین وَافِدًا اِلیکُم وَ قَلبی مُسَلِّمٌ لَکُم وَ تَابِعٌ و اَنَا لَکُم تَابِعٌ وَ نُصرَتی لَکُُم مُعَدةٌ حتّی یَحکُمَ اللهُ وَ هُوَ خَیرُ الحاکمین فَمَعَکُم مَعَکُم (زیارت حضرت ابوالفضل، مفاتیحالجنان) هنگامی نصرت الهی به انسان میرسد که قلب و ذهن انسان با خدا باشد. جمع مؤمنین باید شعاعی از امام باشند. همهی عرصههای انسان باید فرع بر امام باشد، تابع امام باشد.
این معیت، معیت در سیر است. یعنی اگر در این سفر میخواهیم به مقصد برسیم باید با امام سیر کنیم. یعنی امام که میرود باید با امام حرکت کنیم. انسان اگر از خودش و همهی نفسانیت خودش خالی باشد همهی قوای او تحت تصرف امام قرار میگیرد. خود امام در رابطه با حضرت حق اینگونه است. عینالله، جنب الله، اذن الله، یدالله و ... هست. جایی که در بیعت رضوان، با حضرت بیعت میکند قرآن میفرماید انما یبایعون الله. این بیع معنای حلول خدای متعال در مخلوق که نیست بلکه وجود مقدس در جایی است که «وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمی» (انفال، 17) یعنی مخلوق بهجایی میرسد که مخلوق که کاری انجام میدهد، گویا خود خدا کار انجام میدهد.
اگر ما هم با امام شدیم همهی شئون ما در فرع با امام میشود. همینطوری که آنها در یک مقامی هستند که خدا گوش و چشم آنها است، ما هم میتوانیم با امام باشیم که همهی قوای ما هم خدا شود؛ ولی امام که نمیتوانیم باشیم. این همراهی اگر همراهی تام شد میشویم شعاع امام.
اگر قلب انسان قلب سلیم شد شیعه میشود شعاع امام. «إِذْ جا رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ» (صافات، 84). اگر قلب انسان سلیم شد که هیچچیزی غیر از امام در آن باشد قلب انسان تجلیگاه امام میشود. حجابهای وجود انسان را از او برداشته میشودو همراهی امام را متوجه میشود. اگر با همراه و همسفر شد این همسفری بهجایی میرسد که حقایق صفات امام در انسان ظهور پیدا میکند.
این سیر چه آثار و برکاتی دارد؟
در کتاب کافی شریف، بابی به نام «ما فرض الله و رسوله من الکون ائمه» آمده است که در این مورد حدیثی آورده است:
النبی (صل الله علیه و آله): من أحبّ ان یحیا حیاة تشبه حیاة الأنبیاء، و یموت میتة تشبه میتة الشّهداء، و یسکن الجنان التی غرسها الرّحمان، فلیتولّ علیا، و لیوال ولیّه، و لیقتد بالائمّة من بعده، فإنّهم عترتی، خلقوا من طینتی.
پیامبر اکرم «صلیالله علیه و آله» هر کس خواستار آن باشد که همچون پیامبران زندگى کند، و همچون شهیدان از دنیا برود، و در باغهایی ساکن شود که خداى رحمان آنها را کاشته است، باید على و دوستان او را دوست بدارد، و به امامان پس از او اقتدا کند، که عترت مناند و از گل من آفریدهشدهاند
انبیای الهی از اصحاب المیمنه هم بالاتر هستند ازاینجهت که آنها دارای روحالقدس هستند که نه غفلت، سهو، خواب و ... بر آنها عارض نمیشود. حیات انبیا، مانند حیات نفس نیست که فقط لذات و محرکهای دنیای را بفهمد، بلکه روحالقدس هم در آنها هست. لذاست که هر روحی که در انسان به وجود میآید یک لذاتی برای او ایجاد می شودحیات حیوانی یا حیات دنیایی
موت شهدا این است که آنها نمیمیرند و موت آنها به معنای مردن نیست بلکه حیات آنها در دنیا به یک مقام بالاتری میرود. در دارالحیوان هم ما سطحی از حیات را داشتهایم و با دنیا سطح دیگری را درک میکنیم.
اگر انسان در دنیا باشد، فرقی نمیکند که رئیسجمهور آمریکا باشد و یا یک انسان دیگر بلکه او اهل لهو و لعب است. بازی گر است. انسان باید از دار دنیا بیرون آید و به دارالحیوان وارد شود.
کسی که در محیط دنیا باشد همهچیز او لهو و لعب است، مسجد هم میسازد و نماز میخواند لهو و لعب انجام داده است. کسانی که وارد دارالحیوان می شود خود این دار مقاماتی دارد. انسان در مدارجی سیر میکند. همهی مدارج این دارالحیوان در دنیا تجلی نمیکند. همهی مقامات امام در این دنیا تمام نمیشود اگر سیر میکردند مقامات امامان در این دنیا تمام میشد. پس باید به عالم دیگری وارد شویم که مقاماتی در آن هست و در بهشت هم همینگونه است.
أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللّهِ کَمَن بَاء بِسَخْطٍ مِّنَ اللّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ (آل عمران، 162) درجات امام همان درجات رضوان است..سیر ما در درجات سیر در وادی دارالحیوان و حیات امام است. انسان تا وقتی به آن نرسد نمیفهمد که چه در آن است.
پاداش اعمال
مزدی نقدتر از مزد خدا نداریم. هیچچیزی نقدتر از بهشت نیست.
آیا واقعاً بهشت همین شجر و رودهایی که ما در این دنیا میبینیم هست؟ همینها هست، ولی فقط اینها نیست. بهشت دیگری هم هست که نعمات بهشتی نشئت گرفته از اذکار انسان در این دنیا است. رحمت رحیمیه ی خدا که در ما ایجاد بهجت میکند وگرنه خود درخت مگر چه دارد که در ما ایجاد بهجت میکند. بلکه همهی نعمات بهشت جلوهی رحمت الهی هستند.
باغستانی که خود خدا فرموده است همان شجره طیبه است. آیه «أَلَم تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصلُها ثابِتٌ وَفَرعُها فِی السَّماءِ» (ابراهیم، 24) سیر در ریشه های این شجره سیر در بهشت است.
ابا عبد الله (ع) یقول: قال رسول الله (ص): من اراد ان یحیی حیاتی، و یموت میتتی و یدخل جنه عدن التی غرسها الله ربی بیده، فلیتول علی بن ابی طالب و لیتول ولیه، و لیعاد عدوه، و لیسلم للاوصیاء من بعده،فانهم عترتی من لحمی و دمی، اعطاهم الله فهمی و علمی الی الله اشکو امر امتی، المنکرین لفضلهم القاطعین فیهم صلتی، و ایم الله لیقتلن ابنی لا انالهم الله شفاعتی.
امام صادق علیهالسلام از قول رسول خدا صلیالله علیه و آله میفرماید: کسی که خواهد زندگی و مرگش زندگی و مرگ من باشد و به بهشت برینی که پروردگارم به دست قدرت خود کاشته درآید باید پیروی علی بن ابیطالب کند و با دوستش دوستی و با دشمنش دشمنی نماید و نسبت به اوصیا پس از وی تسلیم باشد زیرا ایشان از خاندان من و از گوشت و خون مناند و خدا فهم و علم مرا به ایشان عطا فرموده است: به خدا شکایت میکنیم از حال آن امتم که فضیلت ایشان را منکر گشته، پیوند مرا با ایشان قطع کنند (رعایت قرابت آنها را که اجر رسالت من است نکنند) به خدا سوگند که دو فرزندم را میکند خدا شفاعتم را به آنها نرساند. (اصول کافی، جلد 1، صفحه 299)
یعنی همهی عوالمش تجلی عوالم حضرت نبی اکرم باشد. یعنی آن روحی که در آنها است شعاع روح نبی اکرم باشد. یعنی روحی که در او دمیده میشود تجلی نبی اکرم باشد، نه این حیات او حیات حیوانی باشد کهکما تأکل الانعام احساساتی که در او هست و فهمی که پیدا میکند همه و همه حیات نبی اکرم باشد. هنگامی هم که مرگ را میچشد موت نبی اکرم را میچشد.
الْقَبْرُ رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ، أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النَّارِ
باغستانی که برای انسان قبر میشود همان حیات نبی اکرم است. آن جنت میشود عالم برزخ.
اگر با امام سیر کردیم، ما را از وسط دنیا عبور میدهند. ولی ذرهای به دنیا دل نمیبندید. بلکه مانند عبوری که از میانرود گذشتند ولی ذرهای از آب کف پای آنها را تر نکرد. تنها راه همین همراهی است.
انسان باید در هجرت الله و سیر الی الله باشد:
من کان فینا باذلا مهجته و موطنا علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا"
آنکه خون قلبش را تنها برای ما بذل میکند و خود را با دیدار با خدا آرام کرده است
اگر انسان میخواهد در بیت التوحید باشد باید از باب آن وارد شود. این وادی وادی نیست که بگویید که من سیر می کنم و سرتان را پایین انداخته باشید بلکه باید از ائمهی جور پرهیز کنید و سیر شما با امام باشد.
عن أبی جعفر علیه السلام قال: قال: لما نزلت هذه الآیة: " یوم ندعو کل اناس بإمامهم قال المسلمون: یا رسول الله ألست إمام الناس کلهم أجمعین؟ قال: فقال رسول الله صلى الله علیه وآله: أنا رسول الله إلى الناس أجمعین ولکن سیکون من بعدی أئمة على الناس من الله من أهل بیتی، یقومون فی الناس فیکذبون، ویظلهم أئمة الکفر والضلال وأشیاعهم، فمن والاهم، واتبعهم وصدقهم فهو منی ومعی وسیلقانی، ألا ومن ظلمهم وکذبهم فلیس منی ولا معی وأنا منه برئ
ما را به دو سمت خدا و آتش میخوانند؛ اینکه کدام را انتخاب کنیم به عهدهی خودمان است. کسی که ما را به نار دعوت میکنند درواقع ما را به خودش دعوت میکند.
یدعو بامامهم یعنی انسان ها در آنها هویتی ندارند بلکه امام امیرالمؤمنین با شیعیانشان خوانده می شوند و عنوانی از خودشان ندارند بلکه با امامشان صدا زده می شوند.
معیت امام به معنای تصدیق با امام و تبعیت از امام است. اینکه گفته میشود با صادقین باشید یعنی با کاذبینعن أبی جعفر علیه السلام قال: قال: لما نزلت هذه الآیة: " یوم ندعو کل اناس بإمامهم قال المسلمون: یا رسول الله ألست إمام الناس کلهم أجمعین؟ قال: فقال رسول الله صلى الله علیه وآله: أنا رسول الله إلى الناس أجمعین ولکن سیکون من بعدی أئمة على الناس من الله من أهل بیتی، یقومون فی الناس فیکذبون، ویظلهم أئمة الکفر والضلال وأشیاعهم، فمن والاهم، واتبعهم وصدقهم فهو منی ومعی وسیلقانی، ألا ومن ظلمهم وکذبهم فلیس منی ولا معی وأنا منه برئ
ما را به دو سمت خدا و آتش میخوانند؛ اینکه کدام را انتخاب کنیم به عهدهی خودمان است. کسی که ما را به نار دعوت میکنند درواقع ما را به خودش دعوت میکند.
یدعو بامامهم یعنی انسان ها در آنها هویتی ندارند بلکه امام امیرالمؤمنین با شیعیانشان خوانده می شوند و عنوانی از خودشان ندارند بلکه با امامشان صدا زده می شوند.
معیت امام به معنای تصدیق با امام و تبعیت از امام است. اینکه گفته میشود با صادقین باشید یعنی با کاذبین نباشد نمیشود انسان با دو امام باشد. «مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ» (احزاب، 4)«لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیکُمُ الْإیمانَ وَ زَینَهُ فى قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیان» (حجرات: 7)
ما که ایمانداریم یعنی امان را دوست داریم و ایمان را زیبا میبینیم و کفر را بالعکس
همهی شئون حیات انسان باید با امام باشد نمیشود بخشی از حیات ما از امام جدا باشد که در آن بخشها با خودمان باشیم درحالیکه با ائمهی نار هستیم و نمیشود با خودمان باشیم و با ائمهی نار نباشیم بلکه هرکجا پایمان را از این وادی بیرون گذاشتیم در نار هستیم.
اینگونه نیست که ما فقط در وادی حیات فردی خود با امام باشیم بلکه در هر وادی اعم از اجتماعی هم باید با خدا باشیم. اگر در عرصهی حیات اجتماعی خود از امام فاصله گرفتیم وارد حیات ضلال و کفر میشویم.
حجاب تمدن مدرن
یکی از حجابهای مهمی که بر حیات ما مانع شده است همین دنیا است. قراراست که ما از همین دنیا گذر کنیم و وارد عالم بهشت شویم. جنتی که قرار است ما به آن برسیم از همین دنیا شروع میشود. این حجاب که از دوران بعد از حضرت شروعشده است «وَاللَّیلِ إِذَا یغْشَی» (لیل، 1) این حجاب خیلی وقتها در قالب یک شهوت بر ما ظاهر میشود و خیال میکنیم که این همان بهشت است. این تمدن بعد از رنسانس این تمدن این بیخودها که میگویند. خوب خدا تاکنون در تمدن شما نمرده است ولی در دنیای ما خدا مرده است. این حرف برخی از فیلسوفان غرب است. اگر یک تمدنی ولو به وسعت عالم یک گورستان بزرگ است و هیچ حیاتی ندارد این حیات حیات ضلال است.
اینکه در قیامت ما را با امامان صدا میزنند (یوم یدعوا بامامهم) با توجه به روایت «مَا أَعْدَدْتُ لَهَا مِنْ کَثِیرِ صَلاَةٍ، وَلاَ صَوْمٍ، وَلاَ صَدَقَةٍ وَلکِنِّی أُحِبُّ اللهَ وَرَسولَهُ. قَالَ: اَنْتَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ» محبت بالاترین معیت را می آورد. یعنی معیت شعاع محبوب است. کسی که به ادب حضور امام برسد
اخلاق
اخلاق یعنی حب امیرالمؤنین ما بقی همه باطل است.
وَ إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ (قلم، 4)
ما در کتب روایی باب اخلاق، به معنای وسیعی که در کتب اخلاق بیانشده است ما در روایات نداریم بلکه اصل ایمان و کفر است که از طینت المؤمن و طینت الکافر بحث میکنند. همهی صفات حمیده شاخ و برگ ایمان است. بهجای کتاب اخلاق گفتهاند کتاب ایمان و الکفر
اخلاقی که به ایمان برمیگردد. «الحبُّ فی الله و البغضُ فی الله» مؤمن کسی است که حب و بغض او برای خدا باشد.کلمهی امیان همان حضرت امیرالمؤمنین است. همهی وجود ایشان حب الله است.
به هر یک از گروههای زیبایی و شکوفههایی اعطا میشود که در دل هر یک از شکوفهها فتنهای خوابیده است. تطبیق این شکوفههای با تمدن مدرن میشود، همان آکادمیها و پژوهشگاههای آنها. اگر افق شما آنها است، خوب شما از آن رزق ربک (و رزق ربک خیر و ابقی) محروم میشوید. ظهور که ان شا الله بیاید جنت الولایه را درک میکنیم. ما فعلا در این گروستان دنیا هبوط کردهایم.
اصحاب سیدالشهدا صفاتی داشتند که به آن مقام رسیدند. در زیارتنامههایشان هفده صفات برای آنها ذکرشده است. اگر کسی میخواهد اهل صفات کریمه باشد باید شبیه اصحاب امام حسین باشد.
و صلی الله علی محمد و آل محمد